3 دل دریا 4 |
نخلستانهای خرمشهر در سکوتی خوشایند تجربه حیات را مبادله می کردند نسیمی از سمت اروند هر صبحگاه زلف نخلها را شانه می زد وکارون با همه غرورش سر در اغوش خرمشهر فرو میبرد دشت هر چند بر اثر هرم گرما پیشانی چروک کرده بود اما خنده از لبانش می بارید وبر مرزدارانی که هر صبح به دیدارش می امدند فخر می فروخت.
و.....ناگهان نعره گلوله های متجاوز سکوت نخلستان ها را به هم زد قامت گلدسته های شهر را شکست خیابانها رنگ خون گرفت وپوتین متجاوز بر نقشه شهر لکه ای بزرگ انداخت پیران قد خمیده که در داغ فرزندان خمیده تر شده بودند مجبور به ترک خانه وکاشانه شدند و(خرمشهر خونین شهر شد)
اما طنین مستانه حرامیان در خانه های خرمشهر دیری نپایید وبغضهای فرو خفته در اراده ای مصمم گرد امد ومسافران گمنام از هر سو عزم شهر اسمانی کردند
اینگونه بود که خونین شهر بار دگر خرمشهر شد ومغرور وسربلند از غیرت جوانان میهن سر به اسمان می ساید
خرمشهر آزادیت مبارک واینک لبخند بزن که لبخند تو گلی زیباست
¤ نویسنده: طلبه